خلاصه
روانشناسی رنگ ها موضوعی است که از دو بعد یعنی علمی وآنچه علمی تصور می شود قابل بررسی است.
در بعد علمی تاثیر رنگ بر روحیه، برند سازی و تجاری کردن محصولات موضوعی اثبات شده در علم روانشناسی مدیریت است. در بعد شبه علمی بررسی شخصیت با استفاده از رنگ ها موضوعی است که نتیجه تحقیقات لوشر است. تحقیقات لوشر هر چند در قالب علمی دنبال شد با این حال هیچ گاه اثبات نشد با این حال به دلیل جذابیت این موضوع در نهایت آزمون شخصیت پر طرفدار شد.
رتگ ها هم چون گلمات با انسان سخن می گویند، در این مقاله به تفضل در باره این موضوع سخن می گوییم.
روانشناسی رنگ ها
روانشناسی رنگها، علمی است که بررسی میکند، رنگهای مختلف چگونه بر حالت روحی و رفتار انسان تاثیر میگذارند. این علم بررسی میکند که رنگها چگونه واکنشهای هیجانی را القا میکنند و این واکنشها تحت تاثیر عواملی همچون سن و پس زمینه فرهنگی قرار دارند. بعضی از موضوعاتی که در این زمینه مورد علاقه هستند عبارتند از:
• معانی رنگها
• تاثیرات روانشناسی رنگها
• درمان با رنگ
• تحقیقات مدرن
• تفاوتهای فرهنگی در معانی و ارتباطات رنگهای مختلف
• آیا رنگها میتوانند بر سلامت روان تاثیر دارند؟
• چگونه رنگها میتوانند رفتارها را تحت تاثیر قرار دهند؟
• راههای استفاده از رنگها برای بهبود رفاه
• چگونه رنگها میتوانند به بهبود امنیت و طراحی محیطهای بهینه خانگی و کاری کمک کنند؟
روانشناسی رنگها نسبت به سایر علوم نسبتا جدید است، اما از دیرباز افراد به طبع و تاثیرات رنگ علاقمند بودهاند. در فرهنگهای باستان، رنگها اغلب برای درمان شرایط مختلف و تاثیر گذاری بر احساسات استفاده میشد. آنها همچنین نقش مهمی در عملکردهای معنوی داشت. در سال 1666، دانشمند انگلیسی سر آيزك نيوتن کشف کرد که وقتی نور سفید خالص از طریق یک منشور عبور میکند، به تمام رنگهای قابل مشاهده تجزیه میشود. نیوتن همچنین دریافت که هر رنگ از یک طول موج تک تشکیل شده است و نمیتواند بیشتر از آن به رنگهای دیگر تجزیه شود. آزمایشهای بعدی نشان داد که نور میتواند با هم ترکیب شود تا رنگهای دیگری را ایجاد کند.
وقتی صحبت از ارتباطات است، رنگ قابل شکستن نیست. خودآگاه یا ناخودآگاه، رنگ میتواند احساسات را برانگیزد، واکنشها را القا کند و حالت فکری را تغییر دهد. رنگ میتواند خلق و خو را تحریک یا آرام کند، فشار خون را بالا یا پایین ببرد و حتی اشتهای غذایی را بالا ببرد. چه به طور ذاتی و چه به طور یادگیری، قابل انکار نیست که رنگ تاثیر حیاتی در چگونگی زندگی ما دارد. با دانستن اصول نظریه رنگ، شما میتوانید با کمی بیشتر از جزئیات به روانشناسی رنگهای مختلف بپردازید. همانطور که مشخص شده است، رنگ فقط یک تجربه بصری نیست؛ بلکه میتواند بر خلق و خو، خواستهها، واکنشها و غیره تاثیر دارد. با این حال، چنین ابزار قدرتمندی بلا استفاده است اگر شما ندانید چگونه از آن به طور مؤثر استفاده کنید. بنابراین، دانستن شخصیت و تاثیرات روانشناسی رنگهای مختلف – از جمله سایهها و رنگهای محبوب با تولید کنندگان و مصرف کنندگان – حائز اهمیت است.
روانشناسی رنگها در بازاریابی و برندینگ بسیار مورد استفاده قرار میگیرد. بازاریابان، رنگ را به عنوان مادهای مهم میدانند که میتواند بر احساسات و برداشت مشتری، از کالاها و خدمات و بستهبندیها تأثیر بگذارد.
آزمون روانشناسی رنگ ها
آنچه برخی از روی انتخاب توالی رنگ ها به تفسیر یک فرد می پردازند، نوعی آزمون شخصیت است که بر اساس نظریه لوشر ساخته شده است. لوشر یک روانپزشک سوئیسی بود که در سال 1947 یک آزمون شامل ۸ تخته رنگ را طراحی کرد. در این آزمون از فرد خواسته می شود تخته های رنگ را به ترتیب ترجیح خود قرار دهد. سپس با استفاده از چارچوب نظری لوشر، تفسیرات شخصیت فرد از طرف یک متخصص صورت می گیرد. لوشر باور داشت که هر رنگ نمادین از یک حالت ذهنی خاص است و ترجیحات فرد نشان دهنده نقطه نظر و احساسات و درگیری های ذهنی او هستند.
بنابراین، تفاوت روانشناسی رنگ ها با آنچه برخی از روی انتخاب توالی رنگ ها توسط یک فرد او را تفسیر می کنند، در دیدگاه و هدف آن ها است. روانشناسی رنگ ها به دنبال فهمیدن چگونگی تأثیر عمومی و جامع رنگ ها بر حالت روحی و رفتار افراد است. در حالی که آزمون لوشر به دنبال فهمیدن چگونگی تأثیر خصوصي و منحصر به فرد رتبۀ تقديمي يك فرد از رنگ ها بر شخصیت و حالت ذهنی او است.
دقت و اعتبار آزمون لوشر مورد شک و شبهه قرار گرفته است. برخی از انتقادات مطرح شده عبارتند از:
– عدم وجود پایههای علمی قابل قبول برای نظریه رنگهای لوشر و رابطه آنها با نیازهای روانشناختی.
– عدم وجود شواهد کافی برای تأیید صحت و قابل اعتماد بودن تفسیرات شخصیت فرد.
– عدم در نظر گرفتن تاثیر عوامل دیگر مانند فرهنگ، جامعه، زمان، محیط و حالت فیزیولوژیک بر انتخاب رنگها.
– عدم وجود یک استاندارد یکسان برای تفسیر نتایج آزمون و وابستگی به تجربه و دانش متخصص.
بنابراین، میتوان گفت که آزمون لوشر یک آزمون دقیق نیست و نمیتوان به تفسیرات آن به عنوان چارچوب قطعی برای شخصیت فرد اعتماد کرد. این آزمون ممکن است به عنوان یک ابزار کمک کننده برای شناخت خود و دیگران مورد استفاده قرار گیرد، اما نباید به عنوان یک معیار قطعی برای سنجش و ارزشگذاری شخصیت فرد در نظر گرفته شود
آزمون های شخصیت با اعتبار بالاتر
آزمونهای شخصیت سنجی، ابزارهایی هستند که برای اندازهگیری و تفسیر ویژگیهای روانشناختی، نقاط قوت و ضعف، علاقهمندیها و اولویتهای شغلی افراد طراحی شدهاند. این آزمونها میتوانند در زمینههای مختلف مانند استخدام، مشاوره، توسعه فردی و سازمانی، تحصیل و پژوهش به کار گرفته شوند.
آزمون شخصيت NEO: این آزمون بر اساس نظريۀ پنج عاملي كستا و مك كە (Costa and McCrae) ساختە شده است و پنج عامل اصلي شخصيت را سنجش مي كند: باز بودن به تجارب جديد، وظيفە شناسي، خروجي بودن، مهرباني و عاطفه پري. این آزمون به فرد کمک میکند که شخصیت خود را از جنبههای مختلف بشناسد و نقاط قوت و ضعف خود را برای رشد و توسعه به کار بگیرد. این آزمون مهم ترین و دقیق ترین آزمون شخصیت سالم است.
آزمون شخصیت NEO یا یک آزمون با کیفیت و معتبر اجرا کن
آزمون شخصیت 16 عاملی(MBTI): این آزمون بر اساس نظریه مایرز-بریگز و منطبق بر نظریه یونگ ساخته شده است و 16 نوع شخصیت را تشکیل میدهد. هر نوع شخصیت با چهار حرف مشخص میشود که نشان دهنده چهار بعد اصلی شخصیت هستند: برونگرایی (E) یا درونگرایی (I)، شهود (N) یا حس (S)، قضاوت (J) یا درک (P) و احساس (F) یا تفکر (T). این آزمون به فرد کمک میکند که خودشناسی بهتری داشته باشد و با دیگران بهتر همکاری کند. این آزمون هرچند بسیار پرکاربرد است اما از نظر علمی تایید نمی شود و علت اصلی آن سنخ نمایی یا طبقه بندی انسان ها در قالب 16 شخصیت است.
آزمون هوش هیجانی EQ: این آزمون بر اساس نظریه هوش هيجاني گلمن (Goleman) ساخته شده است و پنج بعد اصلي هوش هيجاني را اندازهگيري ميكند: آگاهي از خود، خودكارآمدي، تحكيم خود، تعاملات اجتماعي و همدلي. این آزمون به فرد کمک میکند که قابليت كنترل و مديريت خود را بالا ببرد و با ديگران رابطه سالمتري داشته باشد.
آزمون کتل (Cattell 16PF): این آزمون بر اساس نظریه چند عاملی شخصیت کتل ساخته شده است و ۱۶ عامل اصلی شخصیت را سنجش میکند. هر عامل با ۲ حرف مشخص میشود که نشان دهنده دو قطب مخالف هستند. برای مثال، A: خودکارآمد-پذیرفتار، B: هوش-کم هوش، C: پایبند-سست. این آزمون به فرد کمک میکند که شخصیت خود را بشناسد و با دیگران بهتر هماهنگ شود.
آزمون میلون (MCMI): این آزمون بر اساس نظریه شخصیت مبتنی بر الگوهای رفتار میلون ساخته شده است و ۲۴ الگو را در سطح نرمال و بالینی ارزیابی میکند. هر الگو با ۱ عدد مشخص میشود که نشان دهنده چگالی و تعداد وجود الگو در فرد است. برای مثال، ۱: شخصيت خودپسندي، ۲: شخصيت خودبيمارانگار، ۳: شخصيت هيجاني. این آزمون به فرد کمک میکند که الگوهای رفتار خود را درک کند و نقاط قابل بهبود را پیدا کند. این آزمون یکی از مهمترین آزمون های کلینیکال می باشد.
آزمون MMPI (Minnesota Multiphasic Personality Inventory): این آزمون بر اساس نظریه چند وجهی شخصیت هاتاوى و مک کینلی ساخته شده است و ۱۰ مقیاس بالینی و ۳ مقیاس روایی را اندازهگیری میکند. هر مقیاس با ۱ حرف مشخص میشود که نشان دهنده نام مقیاس است. برای مثال، L: دروغگویی، F: تظاهر به بیماری، K: دفاع از خود. این آزمون به فرد کمک میکند که شاخصهای بالینی و سازگاری خود را بسنجد و نیازهای روانشناختی خود را شناسایی کند. این آزمون یکی از مهمترین آزمون های کلینیکال می باشد.
آزمون رورشاخ: آزمون رورشاخ یک آزمون روانی فرافکن است که در آن افراد مورد معاینه، تلقی خودشان را از لکههای عجیب و غریب جوهر میگویند و بر اساس این تفسیر و تلقی، روانشناس، نوع شخصیت یا عملکرد احساسی فرد یا حتی اختلالات ذهنیاش را تشخیص میدهد. این آزمون توسط هرمان رورشاخ، یک روانپزشک سوئیسی، در سال ۱۹۲۱ طراحی شده است. این آزمون شامل ده کارت است که روی هر کدام لکهای از جوهر به شکل متقارن چاپ شده است. پنج کارت سیاه و سفید، دو کارت سیاه و قرمز و سه کارت رنگی هستند. از فرد خواسته میشود که بگوید لکهها چه چیزی را به یادش میآورند و چگونه با آنها ارتباط برقرار میکند. هدف از این آزمون، بررسی ساختار شخصیت فرد با تأکید بر جنبههای ناخودآگاه و پاسخدهی به محرکهای بصری است. آزمون رورشاخ از آزمون های پرکاربرد و البته پر بحث است.